>
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

88/8/22
10:39 عصر

نامه ای به یک حاجی

بدست مجید منفرد در دسته نامه، حاجی، بقیع

لحظه های انتظار رو به پایان می روند ...

می دانم چه حسی داری...

می دانم چقدر مضطربی ...

 غوغای وجودت را حس می کنم ..

حس عجیبی است ...

خنده و گریه .. .

شادی و غم .. .

بغض و فریاد...

آشنایی وغربت ...

همه و هیچ... .

آری این همه ی احساسی است که می دانم هم کنون در وجودت داری ..

 مات و مبهوت مانده ای از این خواب شیرینی که در بیداری می بینی ...

هیجان زده از تنفس هوایی که روزی اولیاء الله استشمام می کردند ...

من اگر جای تو بودم  از پنجره ی حقیر اتوبوس به پهنای بی پایان زمین خدا می نگریستم ...

 زمینی که سرزمین آرزوهاست ، سرزمین فرصت ها، سرزمین رحمت ها ، خاکی که قبله گاه دلهای عاشق است ،

سرزمین عبودیت  ، سرزمین عرفان  ، سرزمینی که مرکز پاکی هاست و خوبی ها ...

اما نه من اگر جای تو بودم می ترسیدم به این همه خوبی نگاه کنم .

 آری ! می ترسم ، می ترسم از این که چشمان منی که تا  دیروز به جزبرای گناه استفاده از آنها نکرده ام با دیدن این همه پاکی از کار بیفتند .

پس می بندمشان . می بندمشان تا تمرینشان دهم برای دیدن ، دیدن زمینی که روزی میزبان رسول الله بوده...

زمینی که  روزی گامهای علی (ع) را بر دیده می کشیده ...

 زمینی که روزی پیکر زهرا (س) را به امانت گرفته ...

زمینی که روزگاری زندگی حسنین(ع) را به نظاره نشسته... ، زمینی که امروز معبر امام عصر(ع) است .

آری، دیدن چنین خاکی ظرفیت می خواهد که چشمان من ندارد ...  .

اما امروز تو در این زمین  گام برمی داری  . خوشا به حالت که در بیداری و در این دنیا بهشت را نظاره می کنی و در آن بهترین اولیاء خدارا زیارت می کنی...

***

از تمالم اینها که بگذریم در مدینه زمینی هست که  دیدن و بوئیدنش  بیشتر آرزوی  شیعیان است تا دیگرمسلمانان ...  آری درست حدس زدی بقیع را می گویم ...

 نمی دانم روز اولی که آنجا را ببینی در نظرت چگونه خواهد بود ..

 با صفا ؟  غریب ؟   مقتدر؟   مظلوم ؟    بزرگ ؟  ، دلگیر؟ 

می دانم که بقیع همه ی اینها هست و هیچ یک نیست !  بقیع  بقیع است  ، با تمام مظلومیتی که از تاریخ به ارث برده .. با تمام صفایی که فرشتگان هدیه اش دادند و با تمام ارزش و تقدسی که خداند  به واسطه اولیاءاش ارزانی اش داشته ..غم بقیع غم تمام تاریخ انسانیت استغم بقیع غم خونهای پاک به ناحق ریخته ایست که با خاکش عجین است ... غم بقیع اقتدار اوست که اگر این اقتدار نبود امروز بقیع بقیع نبود.. .

شک ندارم که خواهی شنید !

خواهی شنید صدای ناله های علی (ع) را زمانی که فاطمه را به خاک می سپرد ...

 خواهی شنید صدای غمگین حسین (ع) را که می گفت : فقیر آن نیست که مال نداارد ،آن است که با دستان خود بردادرش را به خاک سپارد .

خواهی شنید صدای بال فرشتگانی که بر پیکر زین العابدین نماز می خواندند ...

و خواهی شنید صدای ذجه ی افلاک را در فراق آمام باقر(ع) وامام صادق (ع)که حیطه عالم گوشه ای از علمشان بود...

و از همه ی اینها مهمتر،  صدای گام های اما عصر (عج) ... 

 گریه های آرام و فریاد های دردناک وا امتای مهدی  فاطمه را خواهی شنید ... گریه هایی که بر مظلومیت مادر وبر بی خیالی امت پشت ولی الله را می لرزاند..

و در این لحظه است که محرم شده ای و می توانی مُحرم شوی ... مُحرم شوی.

 وارد حرم امن الهی  شو تا به اصل برسی ،اصلی که اگر نباشد هرچه که داری هیچ است و اگر باشد دیگر نیازی به هیچ چیز نداری .

دعا می کنم که به خدا برسی ...