>
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

88/5/30
3:2 عصر

رمضان امسال

بدست مجید منفرد در دسته

دوباره یکسالی گذشت و باز ماه بنده و رسول و خدا... .
یادمه سال پیش ماه رجب که تموم شد، گفتم : خدایا معذرت تو این ماه کم کاری کردم قول میدم تو دو ماه دیگه جبران کنم ... .
وقتی شعبان تموم شد گفتم : خدایا منو ببخش ، عفوم کن ، تو ماه رمضون دیگه گناه نمی کنم... 

 اما وقتی ماه رمضون تموم شد گفتم :


دوباره یکسالی گذشت و باز ماه بنده و رسول و خدا... .
یادمه سال پیش ماه رجب که تموم شد، گفتم : خدایا معذرت تو این ماه کم کاری کردم قول میدم تو دو ماه دیگه جبران کنم ... .
وقتی شعبان تموم شد گفتم : خدایا منو ببخش ، عفوم کن ، تو ماه رمضون دیگه گناه نمی کنم... 

 اما وقتی ماه رمضون تموم شد گفتم :

خدایا غلط کردم ، خدایا نفهمیدم چطورشد که روزه هام قضا شد 

 

خدایا شرمندم ،نفهمیدم چی شد گناه کردم ، 
خدایا بی لیاقتی کردم ،نفهمیدم چطورماه تو تموم شد... .
گفتم خدایا جبران می کنم.. 
 گفتم خدایا روزه های قضا مو می گیرم.. 
گفتم خدایا حداقلش اینه که نمیگذارم ماه رمضون سال دیگه روزه هام قضا بشه... 
گفتم خدایا قول میدم کمتر گناه کنم ،اصلا دیگه گناه نمی کنم ...

گفتم وخیلی گفتم های دیگه ای که حتی خیلی هاشو خودم هم یادم نیست ، یا شایدم خجالت می کشم به یاد بیارم...
آره خجالت می کشم ازاینکه به یاد بیارم چقدر عهد شکنی کردم 
خجالت می کشم از اینکه روزه قضایی در کار نیست ،
 خجالت می کشم از این که تو این یک سال نماز اول وقتی در کار نبود...  
 خجالت می کشم از تمام نامردی هایی که در حق خودم خدای خودم کردم...
 خجالت می کشم از تمام نافرمانی هایی که کردم و
 خجالت می کشم ز این که بنده نبودم از این که ....
*** 
اما امسال ... 
امسال هم چیزی ازماه بنده و ماه رسول نفهمیدم ...
حالا فقط مونده ماه خدا ، ماه رمضان...
آره ... خدایا مهمونی تو حالا شروع شده ... 
خدایا ماه تو حالا اومده ... 
خدایا فرشته هات سفره رحمت و کرامت تورو پهن کردن ... 
اما خدایا ... 
جای من کجاست؟
خدایا من چیزی غیر خاکستر اعمالم بارم نیست ...
خدایا من کجا بنشینم ؟ 
خدایا چیزی که برای شرکت توی این مهمونی آوردم به دردت نمی خوره، می دونم تو نیازی نداری ،
اما متاع من به درد خودم هم نمی خوره...
 به دردعمه ام هم نمی خوره... 
اما خدایا می دونم تو خریداری... 
میدونم تو ارحم الراحمینی... که اگر نبودی امکان نداشت اجازه بدی وارد این بزم بشم ،چه برسه سر سفره توهم بشینم... 
امکان نداشت بذاری وجودم ماه تو رو احساس کنه...
 امکان نداشت اجازه بدی زندگیم به این بهار برسه، 
پس خدایا اجازه نده این نعمتتو از دست بدم ...
 خدایا اجازه نده یه طوری بشه که امسالم بعد ماه تو افسوس بخورم ... خدایا اجازه نده که امسالم مجبور بشم وعده سر خرمن به خودم بدم .

خدایا من بلد نیستم از رحمت تو درست استفاده کنم پس خودت رحمتتو به من بچشون...  
 خدایا از تو می خوام به من حالی کنی عبادت و بندگی تو چه مزه ای داره ...
خدایا حالا که دعوتم کردی به این مهمونی عظیم پس به من توفیق بده از چشمه زلال معارفت سیراب بشم .
  
 خدایا من از کویر بندگی اومدم  
خودت من رو و مارو به باغ رحمت و عبادتت وارد کن  
 آمین